السَلامُ عَلَیکِ ایَّتهَا الصِدیقَه الشَّهیدَه آنچنان در غمت ، در غم سراسر زندگیت، از درد پهلویت، از درد بازویت می نالم و اشک می ریزم که تمامی عرش اعلی ، تمامی فرشتگان ، تمامی آنهائی که می شناسند و نمی شناسند تورا بگریند ، بلرزند و اشک بریزند. بجای در می سوزم ، بجای میخ خجل میشوم، بجای دیوار ناله می کنم، و دیگر نخواهم ماند بر زمین. اصلا زمینی که اینها را دیده است چطور می گردد؟ چطور می تواند به گردش ادامه دهد و روزها و شبها را سپری کند و پدید آورد که یاد چنین روزهائی را زنده کندوبه یادمان آورد و...
نویسنده: علی |
دوشنبه 86 خرداد 7 ساعت 11:38 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|